پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

در این نوشتار، با توجه به متن دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر مساله حیاء و عفت خواهیم داشت.
20 ساعت و 7 دقیقه پیش
تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت
مقدمه
در این نوشتار، با توجه به عنوان خاصی از دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان، حول محور آن به بحث و تحقیق پرداخته شده است و شامل قسمت‌های مختلفی چون آیاتی از کلام اللّه مجید، روایات مأثوره، مثال‌ عرفی، شعر، داستان اخلاقی و ... می‌باشد که در ادامه مطلب، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر مساله حیاء و عفت خواهیم داشت.

متن و ترجمه دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
در روز دوازدهم ماه مبارک رمضان، دست نیازمند خود را به سوی خدای بی نیاز بلند می کنیم و می خوانیم:

«اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الْاِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا اَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ».

خدایا مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بیارای، و به لباس قناعت و اکتفا به‌اندازه حاجت بپوشان و بر عدالت و انصاف وادارم نما، و مرا در این ماه از هرچه می‌ترسم ایمنی ده، به نگهداری‌ات ای نگهدارنده هراسندگان.

حیاء و عفت
«عفت و پاکدامنی» از صفات برجسته مؤمنین می باشد که عبارت از جلوگیری شهوت پرستی و بی قید گذاشتن امیال می باشد. 

«حیاء» نیز صفت نیکوی دیگری است که با اندکی تفاوت، مترادف عفت می باشد. حیاء به معنی شرمندگی و شرمساری از خالق یکتا و خلق او می باشد که انسان را از پرده دری و عصیان نگاه می دارد که شرط اول مسلمانی می باشد چرا که در روایات و احادیث بسیار به این صفت پسندیده توصیه شده است و کسی که فاقد این صفت می باشد در حقیقت ایمان ندارد.

آیات مرتبط با حیاء و عفت
آیه اول

«و الذین هم لفروجهم حافظون»1
مؤمنین کسانی هستند که پاکدامنی پیشه می سازند.

آیه دوم
«یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلّموا علی اهلها»2
ای کسانی که ایمان آورده اید به خانه هایی که غیر خانه های خودتان است داخل نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید.

آیه سوم
«قل للمؤمنات یغضضن من ابصرهنّ و یحفظن فروجهنّ و لا یبدین زینتهنّ الا لبعولتهنّ»3
به زنان با ایمان بگو چشمان خود را (از نامحرم) ببندند و پاکدامنی ورزند و زینت هایشان را بر غیر از شوهرهایشان آشکار نسازند.

آیه چهارم
«و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی یغنیهم اللّه من فضله»4
کسانی که وسیله زناشویی و ازدواج ندارند باید عفت پیشه سازند تا خدا آنان را از فضل خود بی نیاز گرداند.

پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

روایات مرتبط با حیاء و عفت
روایت اول

نظر رسول اللّه صلّی الله علیه و آله الی رجل یغتسل بحیث یراه الناس فقال: ایها الناس ان اللّه یحب من عباده الحیاء و السّتر فایکم اغتسل فلیتوارِ من الناس فانّ الحیاء زینة الاسلام؛ 
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به مردی که غسل را به گونه ای انجام می داد که مردم او را نمی دیدند نگاه نمود و فرمودند: 
ای مردم همانا خدا شرم کردن و مستور نگه داشتن را از بندگان خویش دوست می دارد پس هر کدام از شما می خواهد غسل کند باید خود را از انظار مردم دور نگه دارد چه آنکه حیاء و شرم آرایش دهنده انسان است5.

روایت دوم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
انّ الحیاء من الایمان و الایمان فی الجنة و انّ الفحش من البذاء و البذاء فی النار؛ 
همانا حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و دشنام از بد زبانی و بدزبانی در آتش است6.

روایت سوم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
اذا ارأیتم المرء لا یتسحیی ممّا قال و لا قیل له فاعلموا انّه لغیةٍ او شرک من شیطان؛ 
هر گاه مردی را دیدید که از آنچه بگوید و یا درباره اش گفته می شود شرمی ندارد بدانید که یا از زنی ناپاک است و یا از شراکت شیطان با پدرش نطفه اش ریخته گردیده است7.

روایت چهارم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
یا اباذر! اتُحبّ ان تدخل الجنة قلت نعم فداک ابی. قال: فاقصرْ من الامل و اجعل الموت نصب عینیک و استحی من اللّه حق الحیاء قلت: یا رسول اللّه کلّنا نستحی من اللّه قال: لیس کذلک الحیاء و لکن الحیاء من اللّه لا تنسی المقابر و البلی و الجوف و ما وعی و الرأس و ما حوی؛ 
ای اباذر! آیا دوست داری که داخل بهشت شوی؟ 
عرض کردم! بله پدرم به فدایت 
حضرت فرمودند: آرزوی خود را کوتاه و مرگ را در پیش چشمانت قرار ده و از خدا آن طور که باید شرم نما. 
عرض کردم: یا رسول اللّه! ما همه از خدا شرم می کنیم. 
حضرت فرمودند: شرم کردن این گونه نیست و لکن شرم کردن از خدا این است که گورها و پوسیدن در آن را فراموش نکنی و در نظر داشته باشی که در درون قبرها چه خواهد گذشت و به سر و آنچه در آن است چه پیش خواهد آمد8.

پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

روایت پنجم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
اذا اراد اللّه بعید خیراً الهاه عن محاسنه و جعل مساویه بین عینیه و کرّهه مجالس المعرضین عن ذکر اللّه و الحیاء خمسة انواع حیاء ذنب و حیاء تقصیر و حیاء کرامة و حیا حبّ و حیاء هیبةٍ و لکل واحد من ذلک اهل و لاهل مرتبة علی حدة؛ 
هر گاه خدا بخواهد به بنده ای نیکی رساند او را از خوبیهایش بی توجه می نماید و بدیهایش را همواره در جلوی چشمش قرار می دهد و او را از مجالسی که مردمان رو گردان از یاد خدا تشکیل می دهند بدبین می سازد و شرم پنج نوع است شرم در وقت گناه، شرم در هنگام تقصیر، شرم در هنگام کرم و جوانمردی، شرم در هنگام محبت و دوستی شرم در مقام شکوه و بزرگی و برای هر یک از اینها اهلی هست و هر اهلی یک مرتبه جداگانه دارد9.

روایت ششم
حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند:
اربع من کنّ فیه کمل اسلامه و مُحِصَّت ذنوبه و لقی ربّه و هو عنه راض وفاء لِلّه بما یجعل علی نفسه و صدق لسانه مع الناس و الاستحیاء من کل قبیح عند اللّه و عند الناس و حسن خلقه مع اهله؛ 
چهار خصلت است که در هر کس پدید آید اسلامش کامل و گناهانش زدوده می گردد و خدا را در حالی که وی خشنود است ملاقات خواهد کرد و آن خصلت ها، عبارتند از: وفا کردن به خاطر خدا در آنچه برای مردم بر ذمه گرفته است و به راستی با مردم سخن گفتن و شرم کردن از آنچه نزد خدا و مردم قبیح است و خوش رفتاری با خانواده خویش10.

مثال
اگر در دلی عفت و حیاء وجود نداشته باشد، این دل ظرف برای توجهات الهی قرا نمی گیرد. مثال آن مانند ظرفی است که تمیز نیست و می خواهند در آن شیر بریزند. اگر کسی این ظرف را در مغازه ببرد به او می گویند برو ظرف تمیز بیاور. زیرا شیر را باید در ظرف تمیز و عاری از هر آلودگی ریخت تا شیر را آلوده نکند و به همان پاکی خود باقی بماند.

پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

داستان‌هایی مرتبط با حیاء و عفت
عفت کلام
روزی مردی اعرابی از قبیله «بنی سلیم» سوسماری گرفت و آن را در آستین خود جای داد و نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آمد و صدا زد: «یا محمد!» 

خوی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله این بود که هر کس او را به این نام صدا می زد در پاسخ می فرمود: «یا محمد!» ولی اگر شخصی می گفت: «یا رسول اللّه!» حضرت پاسخ می دادند: «لبیک و سعدیک!» و روی مبارکش سرخ می گشت. 

اعرابی گفت: «انت الساحر الکذاب الذی ما اظلت الخضراء و لا اقلت الغبراء من ذی لهجة هو اکذب منک؛ تو ساحر و دروغ گویی هستی که آسمان ندیده و زمین سنگینی آن را حس نکرده کسی را که از تو دروغگوتر باشد» و با بی عفّتی و بی حیایی سخنانی را به حضرت عرضه کرد و به وجود مقدس آن حضرت توهین نمود و در آخر گفت: «به لات و عزّی قسم اگر قبیله ام مرا عجول نمی خواندند تو را با ضربه ای از شمشیرم می کشتم تا سید اولین و آخرین شوم». 

«عمر بن خطاب» که در مجلسی حضور داشت خشمگین شده و از جایش برخاست و جلو آمد تا او را بزند. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به او فرمود: «اجلس یا اباحفص! فقد کان الحلیم ان یکون نبیاً؛ حلیم است که نبی می شود». 

سپس به اعرابی رو کرده و فرمود: «ای مرد! با ما این گونه رفتار می کنند و بر ما می تازند و سخنان درشت بر پیشانی ما می کوبند. سوگند به آن کسی که مرا به درستی و هدایت به پیغمبری برگزید همانا اهل آسمان هفتم مرا احمد راستگو می شناسند. ای اعرابی! اسلام بیاور و در این مرام برادر ما باش». اعرابی غضبناک شد و سوسماری را که در آستین داشت بر زمین انداخت و گفت: «به تو ایمان نمی آورم مگر این حیوان به تو ایمان بیاورد».

سوسمار شروع کرد به دویدن، حضرت به او فرمود: «بایست و شهادت بده!». 

سوسمار فوراً روی دو پای خود ایستاد و گفت: «من خدایی را می پرستم که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید و تو را جانشین خود گرانید». 

اعرابی با مشاهده این معجزه و عفت کلام ایشان در مقابل کسی که زبان به بدگوئی او گشوده است اسلام آورد و با قلبی آکنده از ایمان به سمت قبیله خود حرکت کرد11.

عفت وصف نشدنی
آورده اند که در زمان های قدیم زنی در نهایت تقوای الهی و جمال می زیست. روزی به او خبر دادند که مادرت دارد از دنیا می رود. چون او زنی عفیفه و مدام مشغول عبادت و قرائت قرآن بود، خارج شدن از خانه برایش سخت و مشکل نمود می کرد اما ناچار باید می رفت. از خانه خارج شد که ناگاه جوانی بوالهوس دنبال او را می گیرد.

زن هر چه می کند که خود را از دست او نجات بدهد، موفق نمی شود. ناچار راه خود را عوض کرد و از کوچه دیگری عبور نمود اما جوان دست بردار نبود. عاقبت صلاح خود را در بازگشت به خانه می بیند. به خانه بر می گردد و در را پشت سر خود می بندد. 

جوان پشت در آمده و در می زند. زن ترسان و لرزان از پشت در می گوید: «ای جوان چرا رهایم نمی کنی؟» 

جوان پاسخ می دهد: «چون عاشق تو شده ام» 

زن می پرسد: «عاشق چه شده ای؟ مگر از من چه دیده ای که عاشقم شده ای؟» 

جوان خیره پاسخ می دهد: «چشمان زیبایت را دیده ام» 

زن با شنیدن این سخن دست در حلقه چشمان خود فرو می کند و آن را از حدقه در آورد و داخل دستمالی می گذارد و به کنیز خود می گوید که آن را به جوان بدهد و گوید: «این همان چیزی است که عاشق آن شده ای! اما بدان که با این چشمان قرآن تلاوت می کردم و به درگاه خدا اشک می ریختم. حالا که نامحرم آن را دیده دیگر شایسته قرآن خواندن نیست». 

جوان دستمال را می گیرد و باز می کند و فریادی زده و از هوش می رود. بعد از مدتی به هوش می آید و معذرت خواهی کرده و با گریه و التماس می گوید: «من باعث کور شدن تو شدم! هرگز خود را نمی بخشم! ای زن مرا حلال کن تا خدا مرا ببخشد» 

زن می گوید: «اگر راست می گویی و توبه کرده ای تو از خدا بخواه که آنها را به من باز گرداند». 

جوان چون توبه نصوح کرده بود دعا می کند و خدا چشمان زن را به او باز می گرداند و پاکدامنی زن سبب توبه نصوح جوان و بازگشت چشمان زن می گردد12.

پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

دزد با شرف
روزی دزدی در راهی می رفت که کیسه ای روی زمین پیدا می کند که در آن انواع جواهرات و چیزهای قیمتی بود و در کنار آنها یک برگه که آیة الکرسی بر آن نوشته شده بود وجود داشت. 

دزد تصمیم گرفت که آن را به صاحبش برگرداند و بعد از مدتی صاحب آن را یافته و کیسه اش را به او می دهد. دوستانش به او گفتند که چرا آن کیسه قیمتی را برگردانیده است. 

دزد جواب می دهد: «صازسحب این مال عقیده داشته که آیة الکرسی مال را از شر دزدان در امان می دارد. من دزد مال هستم. اگر آن را به صاحبش برنمی گردانیدم صاحب آن در عقیده خود دچار خلل می شد که در این صورت من هم دزد مال می شدم و هم دزد دین»13.

عفت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
«ابن مغازلی» از علمای اهل سنت نقل می کند: روزی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیها السلام نشسته بودند که مردی نابینا اجازه ورود خواست. 

قبل از ورود، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام برخاست و خود را پوشانید. 

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به او فرمود: «چرا خود را پوشانیدی؟ آن مرد که نابیناست» 

حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پاسخ داد: «بله ولی من که او را می بینم و هر چند او نابیناست اما بوی مرا استشمام می کند». 

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی»14.

بهترین زینت
«ابن بابویه» از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت می کند که در خدمت حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نشسته بودیم. آن حضرت فرمودند: «به من بگویید بهترین چیز برای زن چیست که صلاح و سعادت دنیا و آخرت زن می باشد» 

ما همگان خاموش بودیم و جوابی نداشتیم. چون پراکنده شدیم، من به خانه مراجعت کردم و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را از سؤال رسول خدا صلّی الله علیه و آله با خبر نمودم، گفت: «چرا نگفتی بهترین زینت برای زن این است که مرد نامحرم او را نبیند و او نیز مرد نامحرم را نبیند». 

حضرت می فرماید: «من به مسجد رفتم و رسول خدا را از سخن فاطمه آگاه نمودم و ایشان فرمودند: یا علی! تو که در نزد ما بودی چرا چیزی نگفتی؟ عرض کردم: یا رسول اللّه! از فاطمه شنیدم. ایشان فرمودند: فاطمه بعضة منی؛ فاطمه پاره تن من است»15.

پند اخلاقی دعای روز دوازدهم ماه رمضان با تاکید بر حیاء و عفت

داستان علماء
علامه طباطبایی رحمه الله
«علامه طباطبایی رحمه الله» از شاگردان «آیت الله سید علی قاضی رحمه الله» است. مرحوم قاضی شاگردان خود را طبق موازین خاص با رعایت آداب باطنی تربیت کرده و آماده پذیرش الهامات غیبی می نمودند. 

ایشان در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی شبها را تا صبح در آنجا بیتوته کرده و عبادت می کردند و به شاگردان خود نیز این کار را توصیه می نمودند. 

ایشان دستور داده بودند که اگر در بین نماز و یا ذکر، برای شما پیشامدی رخ داد و صورت زیبائی را دیدید و یا بعضی دیگر از جهات عالم غیب را مشاهده کردید، توجه نکرده و دنبال عمل خود باشید.

علامه طباطبایی رحمه الله می فرمودند: «روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم و در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد که یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. 

همین که خواستم به او توجهی کنم ناگهان یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام شراب را به من تعارف کرد. 

من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم. آن حوریه رنجیده شد و رفت. هر وقت آن منظره به یادم می افتد از رنجش آن حوریه متأثر می شوم»16. 

روحیه عفت در آنها به حدی بوده که حتی از ملائکه هم چشم می پوشیدند.

پی‌نوشت‌ها:
1. مؤمنون/5.
2. نور/27.
3. نور/31.
4. نور/33.
5. مستدرک/2/85.
6. همان/339.
7. همان.
8. همان/85.
9. مستدرک/86.
10. همان/84.
11. راهنمای بهشت/2/232.
12. جامع الدرر/450.
13. کشف الاسرار/1/106.
14. مناقب ابن مغازلی/380.
15. ریاحین الشریعة/1/214.
16. مهر تابان/19.

منبع:
ضیافت نور (پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان)، ابوالفضل هادی‌منش، ناشر: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1380ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط